آرامگاه زنده یاد محمد جواد شریفی راد

IMG_۲۰۱۶۰۲۱۰_۱۷۳۶۴۱

مراسم رونمایی از کتاب «حرفه‌ای» شامل خاطرات زنده یاد جواد شریفی‌راد عصر دیروز شنبه ۱۹ دی‌ماه با حضور جمعی از اهالی فرهنگ برگزار شد.

در این مراسم ابراهیم حاتمی‌‌کیا کارگردان باسابقه سینمای ایران که تجربه همکاری با زنده‌یاد شریفی‌راد در چند پروژه سینمایی را داشته است، در سخنانی عنوان کرد: من جواد را در خیلی از فیلم‌ها دیدم. بارها شده بود که در وسط برخی از کارها خاطراتی را برایم جسته و گریخته گفته بود. البته هیچ وقت به قیافه‌اش نمی‌خورد که اینقدر حرف برای گفتن داشته باشد ولی همیشه بی‌ادعا بود. تازه می‌خواست در حوزه اسپشیال افکت سینمایی سری در سرها باز کند. ما برای ساختن آثار سینمایی در ایران همیشه به بچه‌های اسپشیال افکت مشکوک بودیم و به این فکر می‌کردیم که چقدر می‌شود به کار آنها اطمینان کرد اما وقتی جواد در همان اوایل کار به این حوزه وارد شد امنیت بالایی را هم با خودش آورد. بارها دیدم که فلان بازیگر وقتی اسم او را می شنید حاضر می شد در یک فیلم بازی کند.

وی ادامه داد: روزی از جواد خواستم که با هم حرف بزنیم. در واقع از او خواستم که گوشه ای بشینیم و حرف‌هایش را بشنوم. آمد و خاطراتش را برایم گفت، از دوران قبل از انقلاب و بعد از انقلاب. ساده بی‌پیرایه و راحت صحبت کرد. این حرف هایش هنوز در ذهنم است.

این کارگردان سینما تصریح کرد: من اعتقاد دارم که در کار فیلمسازی به ویژه در حوزه جنگ هر شخصیتی خلقیات متفاوتی دارد. مثلا کسی که تیربارچی است یا خمپاره انداز یا آرپیچی‌زن خلقیات متفاوتی دارد. اگر به آنها عمیق نگاه کنیم مثلا می بینیم که یک تک تیرانداز درون خودش خدایگان منحصر به فردی دارد و برای خودش نمرودی است. می تواند بزند یا نزند. بچه های دیده بانی هم شکل خاصی دارند اما یکی از عجیب و غریب ترین‌های آنها بچه های تخریب هستند و جواد در میان آنها از جنس پیچیده و در عین حال ساده شده اش بود.

حاتمی‌کیا در ادامه با ذکر خاطره‌ای از مرحوم شریفی‌راد گفت: جواد برایم تعریف کرد که در ماموریتی برای خنثی کردن یک موشک که در قم به زندانی خورده بود، به این شهر رفتم. در آنجا دیده بود که موشک درون ساختمان زندان و در بتون فرو رفته و به تنهایی نمی تواند آن را خنثی کند، در نتیجه تقاضای کمک کرد. از میان حاضران سه زندانی اعدامی را پیش او می‌آورند که به او کمک کند و جواد هم می گفت که به آنها کلنگی دادم که نقطه ای را بشکافند. برایم تعریف کرد که از آن سه نفر یک نفرشان به جای کار کردن به من زل زده بود و از من پرسید که چه کاره ام و چقدر حقوق می‌گیرم. وقتی پاسخش را داده بود زندانی شروع کرده بود به فحش دادن به او و گفتن اینکه تو دیوانه‌ای که با این حقوق چنین کاری می کنید. شما این مختصات عجیب و غریب را ببینید که چقدر سینمایی است اما جواد آن قدر ساده این را تعریف می کرد که آدم حس می کرد مشغول خالی بندی است!

وی با ابراز تاسف از اینکه چرا نتوانسته در سال‌های حیات جواد شریفی را بیشتر و عمیق‌تر با او صحبت کند، گفت: اخیرا کتابی دیدم که درباره بچه‌های تخریب چی بود اما اصلا اشاره‌های درستی به آنها نداشت. این کتاب اما اشاره درستی به فعالیت آنها کرده است، هرچند که اثر تخصصی نیست اما می‌تواند با مردم مرتبط شود.

این کارگردان سینما در همین زمینه گفت: تخریب چی در بین بچه‌های نظامی فردی صاحب دیدگاه است. درست است که جنس کار جواد هم مثل بقیه این بود که فعالیتی را انجام دهد و مزدی بگیرد اما او به شدت نگاه سیاسی و دقیقی به کارش داشت مثلا در خاطراتش آمده که روزی دو موشک همزمان به دو خانه اصابت می کند، یک خانه برای فردی پولدار بوده و یک خانه برای فردی فقیر. از طرف فرد پولدار دائم تماس گرفته می شود و افراد سفارش می کنند که اول وضعیت او را مشخص کنید اما جواد زیر بار نمی رود ابتدا به سراغ خانه فرد فقیر می‌رود.

حاتمی‌کیا در ادامه خطاب به فرزندان شریفی‌راد که در نشست حاضر بودند گفت: اتفاقاتی که برای پدر شما اتفاق افتاد خودش یک فیلم سینمایی است. می دانم که شما چه زخمی خورده‌اید. پدرتان فردی بود که در دوران کارش ۵ هزار بار مرد و زنده شد و نمی‌دانم چطور می شود که در جمهوری اسلامی به او عنوان رسمی شهید نمی‌دهند. آیا او قبل از شهادتش واقعا شهید نشده است؟

وی ادامه داد: اینها همه غصه‌های ماست که می ماند و آیندگان هستند که خواهند گفت ما چگونه به افرادی مانند جواد حرمت می‌گذاشتیم. جوادی که خودش تعریف می‌کرد در روزهای ابتدای جنگ برای محافظت از گرمای هواپیماهای نظامی چادری رو سرش انداخته بود و کنار باند پرواز آنها بمب‌ها و راکدهای عمل نکرده عراقی را خنثی می‌کرد. وقتی این را برای من می‌گفت مو بر تنم سیخ می‌شد. این صحنه ها بسیار سینمایی است حتی یک خاطره‌اش را می‌شود دستمایه یک فیلم کامل قرار داد. شاید بگویید که ابراهیم چرا خودت آستین بالا نمی‌زنی؟ ولله به خاطر بزرگی و عظمت این موضوع است که نتوانستم واردش شوم.

وی ادامه داد: خاطرات جواد خاطرات کشور ماست و باید درست ثبت شود نه اینکه صرفا به یک کتاب با جلد کلفت تبدیل شود؛ کتاب‌هایی که بیشتر وراجی است تا اینکه دقیق و عمیق باشد، انگار می‌نویسند که بیلان کار دهند و انگار مسابقه‌ای در کشور داریم که هرچه این دست کتاب‌ها کلفت تر باشد مرغوب تر است! اما خاطرات جواد ما را برای فیلمسازی تحریک می‌کند. باورم این است نظام ما باید به شخصیتی مانند جواد عنوان شهید می‌داد و اینکه امروز به او بگوییم مرحوم چیزی جز ظلم کردن به او نیست.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

X