
چطور مشکلات رفتاری دانشآموزان را در کلاس مدیریت کنیم؟
مشکلات رفتاری در کلاس درس، بخشی اجتنابناپذیر از فرآیند آموزش و پرورش است. هر معلمی، صرف نظر از میزان تجربه، با دانشآموزانی روبرو میشود که در پیروی از قوانین یا حفظ تمرکز با چالشهایی مواجه هستند. نکته کلیدی در مواجهه با این چالشها، تغییر نگرش از یک رویکرد واکنشی و تنبیهی به یک دیدگاه پیشگیرانه و آموزشی است. رفتارهای نامناسب دانشآموزان، اغلب نشانهای از یک نیاز برآورده نشده یا یک مهارت رشد نیافته است، نه یک اقدام عمدی برای ایجاد اختلال. بنابراین، مؤثرترین استراتژیهای مدیریت رفتار، آنهایی هستند که بر درک ریشه رفتار، ساختن روابط مثبت و آموزش مهارتهای خودتنظیمی به دانشآموزان تمرکز دارند. این مقاله به معرفی ده تکنیک بنیادین میپردازد که به معلمان کمک میکند تا محیطی آرام، محترمانه و متمرکز بر یادگیری ایجاد کنند.
تغییر پارادایم: از کنترل رفتار به درک رفتار
پیش از پرداختن به تکنیکهای عملی، لازم است یک تغییر ذهنیتی مهم صورت گیرد. هدف نهایی مدیریت رفتار، کنترل دانشآموزان نیست، بلکه توانمندسازی آنها برای کنترل خودشان است. هر رفتاری، یک نوع ارتباط است. دانشآموزی که سر کلاس صحبت میکند، ممکن است به دنبال جلب توجه باشد. دانشآموزی که از انجام تکلیف سر باز میزند، شاید از شکست خوردن میترسد. معلمی که این دیدگاه را اتخاذ میکند، از نقش یک پلیس به جایگاه یک کارآگاه و راهنما حرکت میکند. اولین سوال در مواجهه با یک رفتار چالشبرانگیز باید این باشد: (این رفتار چه نیازی را فریاد میزند و من چگونه میتوانم آن نیاز را به روشی سازنده برآورده کنم؟). این نگرش، اساس تمام تکنیکهای موفق مدیریت رفتار است.
ده تکنیک کلیدی برای مدیریت رفتار
این ده استراتژی، مجموعهای از ابزارهای به هم پیوسته را تشکیل میدهند که هم به پیشگیری از بروز مشکلات و هم به مداخله مؤثر در زمان وقوع آنها کمک میکنند.
۱. پیشگیری از طریق طراحی محیطی و روالهای مشخص
بهترین شکل مدیریت رفتار، پیشگیری از وقوع رفتار نامناسب است. یک محیط کلاسی که به طور واضح و قابل پیشبینی سازماندهی شده باشد، بسیاری از مشکلات رفتاری را در نطفه خفه میکند. این شامل تعیین قوانین کلاسی محدود (۳ تا ۵ قانون) با مشارکت خود دانشآموزان، ایجاد روالهای مشخص برای فعالیتهای روزمره (مانند نحوه ورود به کلاس، تحویل تکالیف و کار گروهی) و طراحی یک چیدمان فیزیکی است که حواسپرتی را به حداقل میرساند. زمانی که دانشآموزان به طور دقیق بدانند که از آنها چه انتظاری میرود، احساس امنیت و آرامش بیشتری کرده و احتمال بروز رفتارهای نامناسب کاهش مییابد.
۲. استفاده از نزدیک شدن استراتژیک و حضور غیرکلامی
بسیاری از رفتارهای جزئی نیازی به مداخله کلامی که باعث توقف جریان کلاس شود، ندارند. استفاده هوشمندانه از زبان بدن و حضور فیزیکی میتواند بسیار مؤثر باشد. به جای تذکر دادن به یک دانشآموز از آن سوی کلاس، معلم میتواند به آرامی به سمت میز او حرکت کرده و در کنارش بایستد. این حضور آرام، به خودی خود یک پیام قدرتمند برای بازگشت به تکلیف است. برقراری تماس چشمی، یک لبخند ملایم یا گذاشتن یک دست به آرامی روی میز، همگی سیگنالهای غیرکلامی هستند که میتوانند رفتار را بدون ایجاد تقابل و درگیری، اصلاح کنند.
۳. ارائه انتخابهای محدود و قابل قبول
دانشآموزان، مانند همه انسانها، به حس استقلال و کنترل نیاز دارند. بسیاری از رفتارهای مقابلهای از احساس ناتوانی و مجبور بودن نشأت میگیرد. ارائه انتخابهای محدود، راهی هوشمندانه برای دادن حس کنترل به دانشآموز و در عین حال، رسیدن به هدف آموزشی است. به جای صدور یک دستور مستقیم مانند (تکالیفت را انجام بده)، میتوان گفت: (دوست داری اول مسائل ریاضی را حل کنی یا با تمرین علوم شروع کنی؟). هر دو گزینه به انجام تکلیف منجر میشوند، اما دانشآموز احساس میکند که در این فرآیند نقش داشته و انتخابگر بوده است.
۴. تمرکز بر تقویت رفتارهای مثبت
مغز انسان به توجه، پاسخ مثبت میدهد. اصلی در روانشناسی رفتار میگوید (هر رفتاری که تقویت شود، تکرار خواهد شد). به جای اینکه تمام انرژی خود را صرف شناسایی و توبیخ رفتارهای منفی کنید، به طور فعال به دنبال رفتارهای مثبت بگردید و آنها را تحسین کنید. این تحسین باید فوری، مشخص و صادقانه باشد. گفتن (از اینکه بدون تذکر وسایلت را جمع کردی و آماده شدی، بسیار سپاسگزارم) تأثیری به مراتب بیشتر از توبیخ دانشآموزانی دارد که هنوز آماده نیستند. این کار نه تنها رفتار مثبت را در فرد مورد نظر تقویت میکند، بلکه الگویی برای سایر دانشآموزان نیز فراهم میآورد.
۵. استفاده از زبان خنثی و توصیفی به جای برچسب زدن
کلمات ما قدرت زیادی دارند. در زمان مداخله، بسیار مهم است که رفتار را از شخصیت دانشآموز جدا کنیم. به جای استفاده از جملات قضاوتی و برچسبزننده مانند (تو خیلی بیدقت هستی)، از زبان توصیفی و عینی استفاده کنید: (من متوجه شدم که در این مسئله، مراحل را فراموش کردهای). این رویکرد، تدافعی بودن دانشآموز را کاهش داده و تمرکز را بر روی رفتار قابل تغییری که باید اصلاح شود، قرار میدهد، نه بر روی یک ویژگی شخصیتی ثابت.
۶. برنامهریزی برای بازنشانی و آرامسازی (Reset and Regulate)
گاهی اوقات دانشآموز به دلیل خشم، ناکامی یا اضطراب، از نظر هیجانی به قدری برانگیخته است که توانایی فکر کردن منطقی یا یادگیری را از دست میدهد. در چنین شرایطی، اصرار بر ادامه تکلیف یا بحث کردن بیفایده است. بهترین کار، فراهم کردن فرصتی برای (بازنشانی) هیجانی است. ایجاد یک گوشه آرام در کلاس که دانشآموز بتواند با اجازه معلم برای چند دقیقه به آنجا برود، بنشیند و با استفاده از ابزارهای سادهای مانند یک توپ استرس یا یک برگه برای نقاشی، خود را آرام کند، یک راهکار بسیار مؤثر است. هدف، تنبیه نیست، بلکه آموزش مهارت خودتنظیمی هیجانی است.
۷. برقراری ارتباط ترمیمی پس از وقوع مشکل
پس از آنکه یک مشکل رفتاری رخ داد و هیجانات فروکش کرد، زمان آن است که از آن اتفاق به عنوان یک فرصت یادگیری استفاده شود. رویکردهای ترمیمی بر جبران آسیب و بازسازی روابط تمرکز دارند. در یک گفتگوی خصوصی، به جای سرزنش کردن، از دانشآموز سوالاتی بپرسید که او را به فکر کردن درباره پیامدهای رفتارش وادارد: (چه اتفاقی افتاد؟)، (در آن لحظه به چه چیزی فکر میکردی؟)، (فکر میکنی چه کسانی از این اتفاق متأثر شدند؟) و (برای اینکه اوضاع بهتر شود، چه کاری باید انجام دهیم؟). این فرآیند به دانشآموز مسئولیتپذیری و همدلی را میآموزد.
۸. نادیده گرفتن برنامهریزی شده
برخی از رفتارهای جزئی، صرفا برای جلب توجه انجام میشوند. در چنین مواردی، بهترین واکنش، عدم واکنش است. (نادیده گرفتن برنامهریزی شده) به معنای حذف کامل توجه (شامل تماس چشمی، صحبت کردن یا زبان بدن منفی) به یک رفتار نامناسب جزئی (مانند ضربه زدن با مداد روی میز) است. این تکنیک باید با تقویت فوری رفتار مثبت جایگزین همراه باشد. به محض اینکه دانشآموز رفتار نامناسب را متوقف کرد، باید با یک تحسین یا لبخند، توجه مثبت دریافت کند. این روش به دانشآموز میآموزد که رفتارهای مثبت، راه مؤثرتری برای جلب توجه است.
۹. ساختن رابطه به عنوان استراتژی شماره یک
هیچ تکنیکی به اندازه یک رابطه قوی و مثبت میان معلم و دانشآموز مؤثر نیست. دانشآموزان به ندرت علیه معلمی که دوستش دارند و به او احترام میگذارند، رفتار مخرب از خود نشان میدهند. سرمایهگذاری برای شناختن دانشآموزان به عنوان یک فرد، پرسیدن درباره علایقشان، حضور در فعالیتهای فوق برنامه آنها و نشان دادن اهمیت واقعی به آنها، سپر محافظی در برابر بسیاری از مشکلات رفتاری ایجاد میکند.
۱۰. ثبات قدم و هماهنگی
تمام تکنیکهای ذکر شده در صورتی مؤثر خواهند بود که با ثبات و پایداری اجرا شوند. قوانین و پیامدها باید برای همه دانشآموزان به طور یکسان اعمال شوند. دانشآموزان در یک محیط قابل پیشبینی که در آن بدانند از آنها چه انتظاری میرود و واکنش معلم در برابر رفتارها مشخص است، احساس امنیت بیشتری میکنند. این ثبات قدم، اساس اعتماد و عدالت در محیط کلاس است.
نتیجهگیری
مدیریت مؤثر رفتار در کلاس، مجموعهای از مهارتهای پیچیده است که نیازمند صبر، همدلی و دانش است. ده تکنیک ارائه شده، ابزارهایی در جعبه ابزار معلم هستند که باید با درایت و متناسب با شرایط هر دانشآموز و هر کلاس به کار گرفته شوند. هدف نهایی این تکنیکها، نه ایجاد کلاسی ساکت و بیروح، بلکه پرورش محیطی است که در آن دانشآموزان احساس امنیت، احترام و تعلق کرده و در کنار یادگیری مفاهیم درسی، مهارتهای ارزشمند خودتنظیمی، مسئولیتپذیری و احترام متقابل را نیز فرامیگیرند.
دیدگاه شما در این مورد چیست؟ نظرات و تجربیات خود را در بخش کامنتها با ما و دیگران به اشتراک بگذارید.